اعدام بدیع زادگان به روایت «اعتماد»
روزنامه اعتماد به مناسبت سالروز تیترباران اصغر بدیعزادگان با برادر او به گفتوگو نشسته است
گروه تاریخ سیاسی سایت خبرسراسری: 4خرداد51 برای حکومت شاه یک پیروزی و برای مبارزین یک روز تلخ بود روزیکه بنیانگذاران مجاهدین در چیتگر تهران تیرباران شدند.یکی از این چهره ها اصغربدیع زادگان بود که هنگام اعدام بر اثر شکنجه ها فلج شده بود اما دژخیمان شاه از جان این فرد هم نگذشت.
روزنامه اعتماد در شماره امروز خود به همین مناسبت گفتگویی با اکبربدیع زادگان،برادر اصغربدیع زادگان داشته است که در ادامه بخش هایی از آن را می خوانیم:
-به هیچ کدام از اعضای بنیانگذار مجاهدین تفکر مارکسیستی نمیچسبد اصلا در خانه هیچ کدام از اعضا که ساواک حمله کرد یک صفحه مطلب مارکسیستی پیدا نکرد.
-در آن دوران جنگ سختی در سپتامبر 1967 (شهریور 1346) بین فلسطینیان ساکن در اردن با ارتش اردن درگرفت و بسیاری از فلسطینیان قتل عام شدند. برادرم همراه با افراد ایرانی همراه خود و افرادی که از طرف یاسرعرفات در اختیار او قرار گرفته بودند به عنوان فرمانده و با درجه سرهنگی، مقاومت جانانهای در مقابل ارتش اردن در آن سپتامبر سیاه، به عهده داشته و توانسته حضور ارزشمند نظامی در آن غوغای جنگ بیرحمانه داشته باشد.
-اوین یک زندان امنیتی بود که امریکاییها آن را برای این تاسیس کرده بودند که جاسوسهای ضد امریکا در خاورمیانه را دستگیر و در آنجا زندانی کنند تا زندانیان مورد نظرشان خارج از خاک امریکا مورد بازجویی و شکنجه قرار گیرند
-من به کسانی که هنوز میگویند سازمان مجاهدین میگویم نگویید سازمان مجاهدین! سازمان مجاهدین سال1351تمام شد و اینها در زندان تغییر رویه دادهاند و گروه رجوی هستند. به مسوولان هم تا جایی که حضور داشتم و توانستم، گفتم شما خطای بزرگی کردید که اینها را به سازمان مجاهدین قبل از انقلاب گره زدید.
-رجوی آدم بسیار خودخواهی بود و میخواست خیلی زود پرش یابد و جایگاه ممتازی پیدا کند گویا در همان اوایل توسعه سازمان به مرکزیت راه پیدا میکند، آدم حرافی بود و به برادرم که کم حرف بود، گوشه کنایه میزده، البته در زندان رجوی از برادرم به خاطر رفتاری که با وی داشته عذرخواهی کرده است
-آقایان ناصر صادق (متولی مسجد هدایت و پدر ناصرصادق)، حنیفنژاد، محمدعلی رجایی، پرویز یعقوبی، عباس شیبانی و باهنر و بسیاری دیگر نیز در جلسات مسجد هدایت حضور مییافتند. یادم میآید آن وقتها آقای طالقانی اجازه صحبت نداشتند و آقای محمدجواد باهنر آنجا قرآن میخواند و بعد ترجمه میکرد.
-احمد صادق توسط ساواک مرتبا تعقیب میشده و روزی که تعداد زیادی از اعضا در منزل آقای مهندس میثمی جمع شده بودند به آنجا میریزند و همه را دستگیر میکنند. برادرم و محمد حنیفنژاد از راه پشتبام فرار میکنند، اما تعداد زیادی از جمله مهندس سعید محسن و مهندس لطفالله میثمی دستگیر میشوند.پس از این واقعه ساواک فهمید برادرم موقعیت بالایی در سازمان دارد.
دیدگاه تان را بنویسید